مغایرت در حکم؛ به نظر وی، اسلام در حکم (مفهوم) کلی تری از ایمان است. زیرا هر کس شهادتین بگوید مسلمان شمرده می شود و حکم اسلام بر او راست می آید. اما او را به صرف گفتن شهادتین، مومن نتوان خواند. دلیل وی نیز در اثبات این مدعا همان آیه ای [31] است که طبق آن اعراب مدعی ایمان، مسلمان خوانده شده اند.[32]همان طور که مشخص است این بخش از دیدگاه خواجه نصیر، با آنچه بیشتر در باب عام و خاص بودن اسلام و ایمان گفته شد، سازگاری دارد.

اتحاد در حقیقت، خواجه نصیر بیان می کند که، اسلام در حقیقت (مصداقا) با ایمان یگانگی دارد. ایشان در اثبات این بخش از نظریه ی خود به آیه ی 19 آل عمران استناد می جوید. [33] اما وی در باب نظریه ی خود توضیحی نمی دهد.[34]

شیخ طوسی در تفسیر تبیان در توضیح این آیه می نویسد: اسلام و ایمان در نظر ما و معتزله معنایی واحد دارد. با این تفاوت که ما بر خلاف معتزله کردارهای نیک(افعال جوارح) را جزء ایمان نمی شماریم و بر آنیم که ایمان، تنها تصدیق و باور قلبی (افعال قلوب) است.[35] سپس می افزاید: چون گفته شود که دین مومن، همانا ایمان و اسلام اوست. مراد آن است که اسلام همان ایمان است و این سخن مانند آن است که بگوییم: انسان، حیوانی است به صورت انسان و حیوانی که به صورت انسان باشد، بشر است.[36]{انسان= حیوان به صورت انسان=بشر} آنچه را که شیخ طوسی مطرح می کند در واقع اثبات این معناست که دین، مجموعه ای است از اسلام و ایمان.[37]

سخن ابو الفتح رازی در تفسیر وی از این آیه ی روشنگر معناست:قتاده گفت: قولهان الدین عند الله الاسلام »، گفتن شهاده ان لا اله الا الله و ایمان آوردن به آنچه رسول آورد از نزد خدای و این  دین خداست».[38] در سخن ابو الفتح گفتن شهادت، همان اسلام است که با ایمان آوردن به آنچه پیامبر (ص) آورده (اصول اسلام) مجموعه ای پدید می آورد که بر آن می توان نام دین را اطلاق کرد.[39]

درنتیجه حاصل کلام این می شود که: ایمان، در ظاهر با اسلام شریک است، اما در باطن از یکدیگر جدایند. اسلام»، اقرار به دین خداوند است بدون عمل، ولی ایمان» اقرار و عمل به دستورات دین می باشد. هر چند موضوع ایمان و اسلام یکی است و ایمان، مرتبه ای از اسلام برتر است. سرانجام اسلام، به همراه ایمانی که رشد می کند و سیر تعالی دارد، بالا می رود تا به بالا ترین مراحل برسد و آن وقتاسلام کامل» خواهد بود و اسلامی در چنان مرحله نشانه اش ایمان و علم و عمل است.

[1] . احزاب/21

[2] . جاثیه / 20

[3] آل عمران: 83

[4] . جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح – تاج اللغه و صحاح العربیه، ج 5، ص 1952.

[5] . صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه،چ اول ، ج 8،ص 334.

[6] . فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، چ دوم، ج 3، ص 248.

[7] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص 107.

[8] . دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج 2، ص 2091 و 2092.

[9] . نراقی، مولی احمد بن محمدمهدی، مستند الشیعه فی أحکام الشریعه، چ اول، ، ج 1،  ص 198، الاسلام أن تشهد أن لا اله الا الله و أن محمداً رسول الله و تقیم الصلوه و تؤتی اکوه و تصوم الرمضان و تحجّ البیت».

.[10] حجرات: 14

[11] . صافات: 26

[12]. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج8، ص24

[13] . آل عمران: 19

[14] . آل عمران: 85

[15] . مائده: 3

[16] . دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج 2، ص 2092.

[17] . صافی گلپایگانی، علی، ذخیره العقبی فی شرح العروه الوثقی، چ اول، ج 4، ص 76؛ کاشف الغطاء، حسن بن جعفر، النور الساطع فی الفقه النافع، چ اول، ص 121.

[18] . دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج 2، ص 2092.

[19] . کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، الکافی (ط – الاسلامیه)،چ چهارم، ج 2، ص 27.

[20] . صدر، محمد باقر، الفتاوی الواضحه، چ هفتم، ص 231.

[21] . طباطبایی، حکیم، سید محسن، متمسک العروه الوثقی، ج 1، ص 378.

. [22]نراقی، مولی احمد بن محمدمهدی، مستند الشیعه فی أحکام الشریعه، چ اول، ص 205؛ بحرانی یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، چ اول، ج 5، ص 176.

 

[23] . بحرانی، همان، ج 5، ص 175؛ طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروه الوثقی، ج 1، ص 391-394؛ شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الفهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج 1، ص 23.

[24] . امام خمینی(ره)، سید روح الله، تحریرالوسیله، ج 1، ص 119، مسأله 12.

[25] . طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروه الوثقی، ج 1، ص 395.

[26] . طباطبایی حکیم، همان؛ کلینی، ابوجعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط – الاسلامیه)، ج 2، ص 25، فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی،چ اول، ص 77؛ عن سماعه قال :قلت لابی عبدالله (ع) أخبرنی عن الاسلام و الایمان أ هما مختلفان فقال ان الایمان یشارک الاسلام و الاسلام لا یشارک الایمان فقلت فصفهما لی فقال – الاسلام شهاده ان لا اله الا الله و التصدیق برسول الله ص به حقنت الدماء و علیه جرت المناکح و المواریت و علی ظاهره جماعه الناس و الایمان الهدی و ما یثبت فی القلوب من صفه الاسلام و ما ظهر من العمل به و الایمان ارفع من الاسلام بدرجه ان الایمان یشارک الاسلام فی الظاهر و الاسلام لا یشارک الایمان فی الباطن و ان اجتمعنا فی القول و الصفه».

[27] . فیض کاشانی، محمد محسن ، الوافی، ج 4، ص 77؛ طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروه الوثقی، ج1، ص 395.

[28] . حجرات / 14: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»

[29] . ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی، الهدایه فی الاصول و الفروع ، چ اول، ص 55.

[30] . کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، الکافی (ط – الاسلامیه) ، ج 2، ص 26.

[31] . حجرات/14.

[32] . نک: دایره المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی، ،ج2،ص654.

[33] . ان الدین عند الله الاسلام».

[34] . دایره المعارف تشیع، ج2، ص 655.

اردبیلی، احمد بن محمد، زبده البیان فی احکام قرآن، چ اول، ص299


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها